بیتردید مهمترین شناسه انقلاب اسلامی ایران، شخصیت عظیم امام خمینی (رضوانالله علیه) است و نام امام و انقلاب در همه جای جهان به هم گره خورده است. این شخصیت از چنان عظمتی برخوردار است که چهرههای برجسته سیاسی و مذهبی جهان لب به اعتراف گشوده و وجوه متعدد شخصیت امام خمینی(ره) را ستودهاند.«شیخ احمد دیدات» یکی از بزرگان عرصه تبلیغ در جهان اسلام است. این مبلغ صاحب نام اهل سنت که چند سال پیش به رحمت ایزدی پیوست، بعد از سفری که در سال 1982 میلادی، سالهای آغازین انقلاب اسلامی به ایران داشت، در جمع مسلمانان آفریقای جنوبی به بازگویی خاطرات خود از این سفر و به ویژه دیدار با امام خمینی (ره) پرداخته است.موضوع اصلی این سخنرانی، وحدت میان شیعه و سنی است که شیخ احمد دیدات با بررسی شبهات و شایعاتی که درباره شیعیان مطرح میشود، به آنها پاسخ میدهد. آن چه در این نوشتار میخوانید، ترجمه بخشهایی از آن سخنرانی است که بیشتر با حال و هوای دهه فجر و سالروز ورود امام راحل به میهن اسلامیمان ارتباط دارد. این مقاله در روزنامه ی خراسان، مورخهی 12 بهمن 1385 چاپ شده است.
«اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، بسم اللّه الرحمن الرحیم»
خداوند متعال در قرآن کریم (محمد:83) میفرماید: «...و ان تتولوا یستبدل قوما غیر کم ثم لایکونوا امثالکم» (... و اگر شما (از اسلام و اطاعت خدا) روی برگردانید، خداوند قوم دیگری را جایگزین شما خواهد کرد که مانند شما نباشند.)
برخلاف ابراز تردید ما نسبت به معجزه احیای ملتها، خداوند در آیهای که قرائت کردم، اجرای احکام دین خود را به ظهور و سقوط ملتها نسبت میدهد. خداوند در این آیه به ما تذکر و هشدار میدهد که اگر وظایف و مسئولیتهای خود را به درستی انجام ندهیم، این مسئولیت را به قوم دیگری واگذار خواهد کرد و دین خدا هیچ وقت بر زمین نمیماند. این اتفاق بارها و بارها در طول تاریخ رخ داده است.همان گونه که در قرآن (بقره: 74) آمده است، خداوند در ابتدا قوم بنی اسرائیل را برای پرچمداری شناخت خدا در جهان برگزید، اما از آن جا که آنها به مسئولیت خود در قبال این لطف الهی عمل نکردند، فردی از میان همان قوم، یعنی حضرت عیسی علیهالسلام، به آنان اعلام کرد: «منظورم این است که خداوند برکات ملکوت خود را از شما گرفته، به قومی خواهد داد که از محصول آن، سهم خداوند را به او بدهند.» (انجیل متی، باب 12، آیه 34)
خوشبختانه آن قوم، ما مسلمانان هستیم که خداوند این لطف را شامل ما کرده است. اما در بین خود مسلمانان نیز این لطف و مسئولیت الهی چند بار جابجا شده و به ملل مختلفی رسیده است. مثلا در ابتدا اعراب پرچمدار اسلام بودند، اما در اثر غفلت و سستی آنان، اقوام دیگری واجد شرایط پذیرش این مسئولیت شدند. در تاریخ شاهدیم که ترکها و مغولها امپراتوری اسلام را برانداختند و وقتی مسلمان شدند، خود پرچمدار اسلام در جهان شدند.اقبال لاهوری در توصیف زیبایی از این روند میگوید: «ای مسلمانان! شما با از بین رفتن اعراب یا ایرانیان از بین نمیروید، چرا که خاصیت شراب به جام شراب بستگی ندارد.» ملتها و کشورهای مسلمان در حکم همان جام هستند و بقای اسلام به مرزهای جغرافیایی یا محدودیتهای ملی ما بستگی ندارد. خداوند، ابتدا یهود را برگزید، پس از آنان اعراب، سپس ترکها و پس از آنها اقوام دیگری را برگزید و این روند همچنان ادامه دارد. علت این انتقالها هم غفلت و سستی هر گروه در انجام مسئولیت خود بوده است.
در حال حاضر یک میلیارد مسلمان در جهان زندگی میکنند و اتفاقا 90 درصد آنها اهل سنت هستند. ما دست از عمل خیر برداشتهایم و خدا هم ملتی را برای پرچمداری دین خود برگزیده است که ما همواره به چشم حقارت به آنها نگاه کردهایم: ایرانیان شیعه! تاریخ نسبت به برادران ایرانی مان بسیار نامهربان بوده است. حاکم پیشین ایران ، «شاه» و دست بر قضا اسمش هم «محمد» بود. تصور کنید که کسی نامش محمد باشد و در واقع به اسلام ایمان نداشته باشد. البته کسی تا به ایران نرود و واقعیات را از نزدیک نبیند، نمیتواند این موضوع را خوب هضم کند که گویا شاه ایران اساسا ایرانی نبوده است. اگر هیتلر این سرزمین را اشغال میکرد و به مردم زور میگفت، قابل هضم بود. اگر روسها این کار را انجام میدادند، باز جای تعجب نداشت. اما درباره شاه میبینید که یک فرد ایرانی، فارسی زبان، با نام محمد چه کارها که نکرده است. شاه 16 سال اقامه نماز جمعه را ممنوع کرده بود! 16 سال! و ما طی مدت حکومت او، «ایران» و «شاه» را معادل هم میدانستیم. ولی وقتی انسان دقیقتر میشود، میبیند که شاه و مردم ایران کاملا از هم جدا و بیگانه بودهاند.
حال اجازه دهید درباره سفرم به ایران و تاثیری که بر من گذاشت برایتان بگویم. اولین جایی که در ایران از آ ن دیدن کردیم، «بهشت زهرا» بود. من قبل از سفر به ایران درباره این مکان، چیزهایی خوانده بودم. یادم میآید وقتی امام خمینی از فرانسه وارد ایران شد، به بهشت زهرا رفت. آن روزها با خودم میاندیشیدم که چرا باید به آن جا برود. برای دعا کردن؟ بلی. برای روح در گذشتگان؟ بلی.بهشت زهرا را با قبرستانهای خودمان مقایسه نکنید. اصلا نمیتوانید عظمت آن را تصور کنید. وسعت این قبرستان، چند کیلومتر مربع است که میتواند یک یا دو میلیون نفر را در خود جای دهد. بهشت زهرا بهترین جا برای ابراز احساسات مردم ایران نسبت به 70 هزار شهید انقلاب اسلامی است، شهدایی که فقط با سلاح «الله اکبر» بزرگترین قدرت نظامی خاورمیانه را به زانو درآوردند.روزی که ما به بهشت زهرا رفتیم، حدود یک میلیون زن و مرد و کودک آن جا بودند و با وجود سرمای هوا، ساعتها بدون زیرانداز، روی زمین نشسته بودند. ملتی که بتواند چنین شرایطی را تحمل کند، باید هم خدا چنین سرنوشتی را برایش رقم بزند.
در برنامه سفر ما یک دیدار دیگر هم از بهشت زهرا گنجانده شده بود. من ابتدا نمیخواستم بروم و فکر میکردم که قبرستان برای دومین بار دیدن ندارد، ولی به خاطر همراهان، من هم عازم آنجا شدم و از رفتنم پشیمان نشدم. این بار، عصر پنجشنبه بود که مثل شنبه ما است. هر هفته دهها هزار نفر به قبرستان میآیند و دلیل این اجتماع چیزی جز شارژ باتریهای معنوی نیست که انسان را از دام فراموشی رها میکند.«پسر من جان خود را در راه اسلام فدا کرد»، «پدر من جانش را فدای اسلام کرد» عباراتی است که در آن جا مکرر شنیده میشد. این برنامه در پنجشنبه هر هفته، تزریق معنویت و تذکری است که مردم ایران آماده جانفشانی در راه اسلام هستند.
برنامه دیگرما دیداربا امام بود: آیتالله روحالله موسوی خمینی. ما حدود چهل نفر بودیم که منتظر ورود امام نشسته بودیم. امام وارد شد و در فاصله تقریبا ده متری من نشست و من او را خوب میدیدم. حدود نیم ساعت برایمان صحبت کرد و صحبتهایش چیزی جز قرآن نبود؛ این مرد مثل یک قرآن کامپیوتری است و تاثیر معنوی و کاریزمایی که بر همه ما داشت، اعجاب انگیز بود. کافی است آدم به چهره امام نگاه کند و اشک بی اختیار بر گونههایش جاری شود. هرگز در عمرم چنین پیرمرد خوش سیمایی ندیده بودم. هیچ عکس، فیلم یا تصویر تلویزیونی نمیتواند عدالت را درباره این مرد رعایت کند و چهره واقعی او را به تصویر بکشد.در اسم امام خمینی هم چیزهای منحصر به فردی نهفته است. اول این که لغت «امام» که برای او به کار میبرند، در میان ما اهل سنت عنوان پیش پا افتادهای است؛ ما هر کسی را که پیشنماز مردم شود، امام میگوییم. اما شیعیان اعتقاد دارند که در روی زمین تنها یک امام وجود دارد و او هم امام دوازدهم است. آنها معتقد به امامت هستند و امام را هادی امت میدانند. به عقیده شیعیان، امام مهدی در غیبت به سر میبرد و روزی ظهور خواهد کرد. «امام» در فرهنگ تشیع از جایگاه والایی برخوردار است، به همین خاطر شیعیان علمای خود را ملا یا آیتالله میخوانند. به آیتالله خمینی هم امام میگویند ولی همچنان منتظر ظهور امام واقعی هستند. اسم کوچک امام خمینی «روحالله» است که قرآن آن را به حضرت عیسی علیهالسلام نسبت داده است. عنوان «آیتالله» هم در قرآن برای حضرت عیسی علیهالسلام به کار رفته است. با این همه، مردم ایران و سایر شیعیان منتظر ظهور مهدی هستند، نه خمینی و میخواهند موانع ظهور او را از سر راه بردارند. ما اهل سنت هم در انتظار آمدن مهدی هستیم، ولی ما میخواهیم که او این موانع را بردارد و ما را سرور جهانیان کند. انتظار جهان تسنن، انتظاری منفعل است. معنای انتظار در فرهنگ ما این است که میتوانیم تا زمان ظهور به کارهای نادرستمان ادامه دهیم و فقط امام مهدی میتواند دنیا را برای ما آماده کند. اما امام خمینی به پیروانش میگوید که ما باید راه ظهور را آن چنان هموار کنیم که وقتی امام مهدی (عج) آمد همه چیز از قبل برایش مهیا شده باشد.
در دیدار با امام افرادی از سراسر جهان با ما بودند و من در میان آنها انواع مختلف بیماری را مشاهده کردم؛ البته منظورم بیماری درونی است. در آن جا به عالمی پاکستانی برخوردم که به برادران شیعه مان ایراد میگرفت.در ایران وقتی سخنرانی، نام خمینی را ببرد، همه مردم سه بار بر پیامبر (ص) صلوات میفرستند. اما وقتی نام محمد(ص) ذکر میشود فقط یک صلوات میفرستند.
این عالم پاکستانی میگفت: «تو را به خدا اینها را ببین! این دیگر چه جور مسلمانی است؟ وقتی نام محمد (ص) را میشنوند، فقط یک صلوات بر او میفرستند» ولی وقتی اسم خمینی میآید، سه بار بر «خمینی» صلوات میفرستند. من از او پرسیدم: «این مردم در این بهاصطلاح «صلوات بر خمینی» چه میگویند؟» گفت: «میگویند اللهم صل علی محمد و آل محمد» من هم گفتم: «محمد کیست؟ همان خمینی؟ چه کسی گفته خمینی، محمد است؟ آنها بر پیامبر (ص) صلوات میفرستند و تو میگویی بر خمینی.» این، بیماری است. عالمان بسیاری هستند که ذهنشان این چنین دچار تعصب است و فقط دنبال ایراد میگردند.
بگذارید باز هم از ایران بگویم. آنچه من دیدم این بود که در ایران همه چیز بر مدار اسلام میگردد. همه مردم علاقه مند به اسلام هستند و فقط از قرآن حرف میزنند. من حتی یک ایرانی را ندیدم که وقتی به قرآن استناد میکنم با نظرم مخالفت کند، در حالی که بسیار پیش میآید که برادران عرب ما هنگام بحث، از قرآن در برابر قرآن دلیل میآورند.آنها عرب هستند و طبیعتا باید قرآن را بهتر بفهمند، اما به نظر میرسد که ایرانیان روی طول موج قرآن هستند و گیرایی بیشتری دارند. تمام عمل و اندیشه امام خمینی براساس قرآن است. توفان شن صحرای طبس را به یاد دارید که آمریکاییها قصد داشتند از آن جا حرکت و گروگانهای خود را آزاد کنند. در آن حادثه، بزرگترین قدرت جهان از نظر تکنولوژی که حیطه پیشرفتش از کره زمین هم فراتر رفته و فضا را تسخیر کرده است و بر کره ماه پا میگذارد، نتوانست در ایران فرود بیاید.
تصور کنید که با هلیکوپترهای غولپیکر به طبس رفتند و بدون دخالت ایرانیان، به هم برخورد کرده و خود را به کشتن دادند، تصور کنید کشوری که بر کره ماه قدم میگذارد، نتوانست بر خاک ایران قدم بگذارد. من در تهران از سفارت سابق آمریکا بازدید کردم. شما تصور میکنید که این سفارتخانه فقط یک ساختمان بزرگ است، در حالی که من دیدم وسعت بسیاری دارد و در قلب تهران واقع شده است. آمریکاییها با آن همه تجهیزات به راحتی میتوانستند آن جا را تصرف کنند و گروگانهای خود را نجات دهند. میدانید وقتی خبر سقوط هلیکوپترهای آمریکایی را در طبس به امام خمینی دادند، چه گفت؟ امام، سبحانالله و الحمدلله نگفت، بلکه این آیه قرآن را خواند: «الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل» (ندیدی پروردگارت با سپاه فیل چه کرد؟) به همین دلیل است که گفتم امام کامپیوتر قرآن است.
جالب این که اسم هلیکوپترهای آمریکایی آن ماموریت، «جامبو» است. آنها کلمه «جامبو» را، که در زبان سواحلی به معنی «فیل» است، برای هلیکوپترهای غول پیکر خود به کار میبرند و امام در واکنش به شکست این هلیکوپترها میگوید: «الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل، الم یجعل کیدهم فی تضلیل» (فیل:1-2)
با این همه ما هنوز در تردید و سرگردانی به سر میبریم. ما مسلمانان آن قدر دچار تردید و بدبینی شدهایم که دیگر به قرآن ایمان نداریم. ما عملا به قرآن ایمان نداریم. اکثر مردم از سر تفنن یا فقط برای به دست آوردن آرامش قرآن میخوانند. ولی به نظر میرسد که هیچ کس به پیامها و اوامر خداوند در قرآن اهمیتی نمیدهد.ازخداوند میخواهیم که این برادران ایرانی مان را پرچمدار اسلام در دنیای معاصر قرار دهد.
ایرانیها ملتی هستند که خود را آماده ادای این وظیفه کردهاند. انسان وقتی به آنها نگاه میکند، صداقت و شجاعت رااز چهره آنان میخواند. آنها از «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر شوروی» گفتن هراسی ندارند.
فکرش را بکنید! ایرانیها «مرگ بر اسرائیل» را هم بدون ترس میگویند. میتوانید اینها را تصور کنید؟ روحیه کنونی ما، روحیه اسلامی حقیقی نیست، اما ایرانیان دلداده اسلاماند.
آنها نمیگویند «این انقلاب، ایرانی است» یا «ما ایرانی هستیم»، بلکه از اسلام و «انقلاب اسلامی» سخن میگویند. انقلاب ایران، انقلابی برای اسلام است. از همین روست که جهان نمیتواند این انقلاب را هضم کند، چون در حقیقت نمیتواند اسلام را هضم کند و به عمق آن پی برد.
سخنم را با آیهای دیگر از قرآن (مائده:45) به پایان میبرم: «یا ایها الذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یاتی اللّه بقوم یحبهم و یحبونه اذلة علی المومنین اعزّة علی الکافرین یجاهدون فی سبیل اللّه و لا یخافون لومة لائم ذلک فضل اللّه یوتیه من یشاء واللّه واسع علیم»: ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کسی از شما از دین خود برگردد، به زودی خدا گروهی [دیگر] را میآورد که آنان را دوست میدارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [این گروه] با مومنان، فروتن [و] بر کافران سرفرازند، در راه خدا جهاد میکنند و در این راه از سرزنش هیچ ملامتگری نمیترسند. این فضل خداست که آن را به هر کس که بخواهد [و شایسته ببیند] میدهد و خدا گشایشگر داناست.
موضوعات مرتبط:
برچسبها: گوناگون